دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۵ - ۰۵:۰۲
۰ نفر

سیدحسین امامی: فریدریش ‌آوگوست ‌فون‌ هایک(1992-1899) فیلسوف ‌و اقتصاددان ‌اتریشی‌تبار انگلستان، برنده‌ جایزه ‌نوبل ‌اقتصاد در سال1974، براین عقیده بود که فرا‌رفتن انسان از یک موجود وحشی ‌و دست‌ یافتن ‌وی ‌به ‌تمدن، بیشتر در سایه «اخلاق و سنت» امکان‌پذیر است و نه عقل...

به زعم او تمدن در سایه تشکیل سنت یا سنتهای مناسب به وجود می‌آید. ارزشهای اخلاقی درونمایه اصلی سنت و موجد نظمی است که دوام و بقای جامعه به آن بستگی دارد.  از نظر او،  نظام گسترده موجود در جوامع متمدن امروزی محصول طراحی آگاهانه هیچ متفکری نیست، بلکه  نتیجه پیروی غیرعامدانه از برخی اعمال و عادتهای سنتی و  به‌طور عمده، اخلاقی است.

برای فهم بهتر اندیشه‌های هایک در باب سنت، در مقاله زیر ابتدا دیدگاه فلسفی و معرفت‌شناختی او که الهام بخش اندیشه های اوست، مورد توجه قرارگرفته است.

دیدگاه ‌فلسفی ‌هایک ‌در سنت ‌فلسفه ‌انتقادی ‌کانت ‌ریشه ‌دارد و اثر اندیشه‌های‌ کارل‌ریموندپوپر ‌و لودویگ‌ویتگنشتاین ‌نیز در آن‌ دیده ‌می‌شود.

دیدگاه ‌کلی ‌هایک ‌در معرفت‌شناختی، روان‌شناسی ‌و اخلاق، دیدگاهی ‌کانتی ‌است که براساس ‌آن ‌ما انسانها نمی‌توانیم ‌پدیده‌ها و امور ‌را چنان ‌که ‌در واقع‌اند دریابیم. او معتقد است؛ نظمی ‌که‌ ما ‌در تجارب ‌خود و حتی‌ در تجارب ‌حسی(نظم‌حسی) می‌یابیم، حاصل خلاقیت ‌ذهن ‌ماست ‌و واقعیتی ‌عینی ‌و خارجی نیست.     

به نظر هایک، ما نمی‌توانیم چنان از نظرگاه انسانی خود به امور فاصله  بگیریم  که به  چشم اندازی کاملا بیطرفانه به جهان، چنان که هست، برسیم.

 پس هدف فلسفه نه ایجاد نظامی مابعدالطبیعی، بلکه تفحص در توانایی عقل است. مجموعه اندیشه‌ها و استدلالهای هایک مبتنی بر نظریه شناخت تحولی یا آن چارچوب فکری است که خود‌، آن را خردگرایی تحولی می‌‌نامد.

او برخلاف تجربه‌گرایان وپوزیتیویست‌ها معتقد نیست که زمینه‌ای برای دریافتهای حسی اولیه (فارغ از ذهن)به منزله مبنای شناخت وجود دارد. براساس استدلال هایک، درک ماازجهان خارج، مبتنی بر داده‌های حسی محض نیست، بلکه بررابطه ما با جهان استوار است.
تأکید بر ناتوانی ذهن در دریافت قواعد حاکم بر اندیشه آگاهانه خود،‌ به معنای نفی عقل دکارتی است.‌او معتقد است که همه کس همه چیز را نمی‌داند.

دانش و اطلاعات هر فردی ناگزیر، جزئی و خاص است. بنابراین، افراد از این نظر در موقعیتهای خاص و متفاوتی قراردارند، به طوری که می‌توان گفت درمیان افراد جامعه نوعی پراکندگی اطلاعات وجود دارد؛ یعنی معرفت در بین افراد تقسیم شده است.

به نظر هایک، هرگونه اجبار خارجی، دشمن آزادی فرداست. اجبار درست به این دلیل نامطلوب است که فرد را به منزله موجودی اندیشمند و ارزش‌گذار حذف می‌کند و او را صرفا به ابزاری ساده در جهت دستیابی به اهدافی دیگر بدل می‌کند.

 از نظر هایک نه غرایز انسان به طور طبیعی انسان را به سوی تمدنی گسترده رهنمون می‌کند و نه عقل انسانی دارای آنچنان توانی بوده که بتواند نظم پیچیده لازم برای جوامع گسترده تر را طراحی نماید. آنچه توانسته انسان را به مرتبه رفیع زندگی در جامعه بزرگ و متمدن نایل گرداند، چیزی جز سنت نبوده است‌ که میان غریزه و عقل قرار دارد و اخلاق در حقیقت درون  مایه برخی از مهم‌ترین تعالیم آن است.

برای درک دیدگاه‌های هایک لازم است بدانیم که وی اعمال ورفتار انسانها را ناشی از سه منبع می‌دانست که عبارتنداز:غریزه، سنت وعقل... سنتها در قالب فرهنگ وجود دارند، به سخن دیگر فرهنگ‌، مجموعه ای از سنتهای کم وبیش هماهنگ و منسجم است. هایک می‌گفت: فرهنگ نه طبیعی است و نه مصنوعی، نه به صورت ژنتیک انتقال می‌یابد و نه به صورت عقلانی ایجاد می‌شود.

در اندیشه هایک عقل و ذهن فعال انسان محصول فرهنگ وسنت است نه منشأ آن واگربشرتوانسته است بامهارغرایزخود وایجاد قواعد رفتاری مغایرباآنها،جوامع هرچه گسترده‌تر و متمدن تری به وجود آورد، این پیشرفت در درجه اول در سایه برخی سنتهای مناسب امکان‌پذیر شده است.

این سنتها طی یک جریان انتخابی- تحولی و به طور خودجوش پدید آمده‌اند و هیچ ذهن یا عقل فردی‌ای آنها را ابداع نکرده است. واقعیت این است که عقل فردی به رغم این که مهمترین وسیله محاسبه وپیش بینی انسانهاست،قادربه درک واحاطه کامل برنظم‌های پیچیده حاصل از سنتهاوفرهنگ مانند:زبان،اخلاق، حقوق، پول و بازار نیست؛ بنابراین و به طریق اولی،نمی‌تواند مدعی ابداع آنها یا ابداع جایگزینهای کامل تری برای آنها باشد.اما همه عقل گرایان،فیلسوفان ودانشمندان این واقعیت را نمی‌پذیرند.

بسیاری معتقدندکه ترقی تمدن در گرو عقل محاسبه‌گر انسان است وبرای دست یافتن به جامعه مطلوب که به طور عقلایی طراحی وایجاد می‌شود،بایدهمگی آن قواعد رفتاری و سنتهایی را که نمی‌توان توجیه عقلانی برای آنها تصورکرد،به کناری نهادواخلاق جدیدی را پی‌ریزی کرد. هایک این نوع از خردگرایی را  صنع‌گرایانه  می‌نامد که به عقیده وی نسخه منحط ونادرستی از تفکر عقلانی است.

هایک براین رأی است که تمدنهای پیشرفته درسایه غلبه برخی ازسنتها امکان‌پذیر شده است که مضمون اصلی آنها آزادی فردی است. بنابراین او سنتهایی را مورد تأیید قرارمی‌دهد که مستعدآزادی فردی است.پیام اصلی هایک مانند همه آزادیخواهان، دعوت به اخلاق و سنت‌های مقوم آزادی است.

اومعتقداست که پیشرفتهای بشری درهمه زمینه‌های مادی و معنوی ازآزادی اندیشه و انتخاب فردی ناشی شده است.آزادی به معنای اختیار انجام هر  کاری نیست، بلکه تضمین حوزه حفاظت شده‌ای ‌ برای انتخابهای فردی است که در سایه پیروی از برخی قواعد کلی و همه شمول (حکومت قانون) فراهم می‌آید.

هایک توضیح می‌دهد که چگونه آزادی انتخاب فردی در چارچوب  قواعد کلی معین می‌تواند، ‌نظمی به مراتب پیچیده‌تر و کارآمدتر از نظم‌های انضمامی، دستوری و تعبدی به وجود آورد؛ اما دفاع پرشور او از آزادی صرفا به خاطر کارآمد ی یا سودمندی آن نیست، او آزادی را یک ارزش متعالی می‌داند و به نقل از خوزه ارتگایی گاست می‌نویسد:"آزادیخواهی، عالی‌ترین شکل بلند نظری است،حقی است که اکثریت دراختیاراقلیت می‌گذارند وبه این ترتیب شریف‌ترین شعاری است که تاکنون روی این کره خاکی طرح شده است.»

هایک معتقد است آزادى با سنت در تعارض نیست، بلکه نیازمند آن  است.
 آزادى موردنظر هایک  تنها داراى وجه سلبى و به معناى نفى اعمال زور از ناحیه دیگران است. برخى گمان می‌کنند که سنت درتضاد با آزادى است،اماهایک مخالف این نظریه است.

هایک،براین اعتقاداست که سنت‏هاى بد  را که مانع آزادى و پیشرفت‏اند، نمی‌توان کنار نهاد، مگر به کمک سنت‏هایى که آزادى ‏محورهستند. هیچ سنتى به دست مردم از میدان بیرون نمى‏شود، مگربه کمک یک سنت قوى‌تر، معتبر‌تر، بهتر و محبوبتر. آزادى زمانى مستقر مى‏شود که در چارچوب یک سنت ریشه‌دار معرفى شود. به عبارت بهتر، آزادى باید به منزله یک مکانیسم پویا و درونى مطرح شود.

هایک مى‏گوید: آزادى، در توانایى ما در انجام دادن یک عمل نیست، بلکه آزادی را باید در روابط ‌مشاهده کرد. هایک آزادی را آزادی انتخاب با همه محدودیت‏هایش مى‏داند.
 نخستین تاکید مهم او بر محدودیت انسان است تا جایى که نخستین ویژگى انسان آزادیخواه را، که فروتنى و تواضع است، به دلیل احاطه وى بر محدودیت‏ها و میزان و توان درک و اندیشه‏اش در شرایط و وضعیت‌های مختلف مى‏داند. به همین دلیل اوفروتنى وتواضع را به مثابه یک اصل علمى مطرح مى‏کند. درحوزه محدودیت انتخاب است که آزادى مطرح مى‏شود.فراترازآن،بلندپروازى وخیا ل ‏بافى است.آزادى در چارچوب قانون معنا مى‏دهد.

 کرامت انسان به آزادى است وهایک آزادى را با حکومت قانون تعریف مى‏کند.اومى‏گوید:آزادى عبارت است ازعدم تبعیت فرد از اراده‏هاو تحمیلهاى دیگران.دراندیشه ‌هایک،تابع بودن به معناى بردگى است. بنابراین نقطه  مقابل آزادى،  بردگى است. آزاد بودن‌؛ یعنى در روابط اجتماعى، تبعیت ازقواعدکلى به جای تبعیت از اراده‌های دیگران.

 هایک براین مسئله  تاکید مى‏ورزد که در بحث آزادى معمولا دو مفهوم قدرت و آزادى، خلط مى‏شود. مفهوم آزادى به معناى وجود آزادى انتخاب به صورت بالقوه است.
ژبه بیان دیگر،‌ در انتخاب‌ها، متحمل زور از ناحیه فرد یا گروهى نمى‏شویم.باید درچارچوب قانون آزاد باشیم تا هر انتخابی که مایلیم، انجام دهیم.

این وضعیت آزادى است.اما آزادى انتخاب انسان‏ها، با درآمد سرانه ومواردى مانندآن مرتبط نیست.هایک معتقد است آزادى اتوپیا  ندارد. اتوپیاى آزادى، خود آزادى است.اتوپیاى آزادى، جامعه آزاد با راهى نامعلوم است.

 سنتها از  دیدگاه هایک ریشه در شیوه سازگاری انسان با محیط و دیگر انسانها دارد.سنتها عبارتنداز:برخی ارزشها، آداب ورسوم و قواعد رفتاری که از طریق تقلید وفراگیری از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و نظم اجتماعی معینی را به وجود می‌آورد.

به عقیده هایک سنتها طی یک جریان تحولی طولانی ودر فرآیند سازگاری انسان با محیط طبیعی واجتماعی شکل می‌گیرند و رمز بقای آنها میزان مؤفقیتشان د راین سازگاری است.


او تأکید می‌ورزد که سنتها محصول عقل انسان نیستند، بلکه همین فرآیند سازگاری است که عقل رابه وجود می‌آورد؛ یعنی عقل در چارچوب سنتها و درجریان تحولی آنها شکل می‌گیرد. سنت مقدم برعقل است؛‌امااین سخن به این معنا نیست که عقل نمی‌تواند برسنت وجریان تحولی آن مؤثر واقع شود، بلکه منظوراین است عقل قادر به تغییر کل مجموعه سنتها وابداع کامل آنها از نو نیست.

عقل به عنوان محصول فرآیندهای پیچیده تحولی سنتها نمی‌تواند برکل این فرآیندها احاطه یابد؛ اما می‌تواند بخشی از مجموعه فرهنگی(کل سنتها)را با اتکا به بقیه مجموعه، متحول سازد یامسیر آن را تغییر دهد.ازاین  رو،‌ هایک می‌گوید: هرپیشرفتی باید مبتنی برسنت باشد،آنچه عقل انجام می‌دهد اصلاح برخی سنتها است نه ابداع کل آنها.

حتی موفقیت نوآوری یک سنت شکن و اعتماد دیگران به وی باید در سایه رعایت دقیق اکثر قواعد موجود[مابقی مجموعه سنتها]به دست آید.هایک می‌گوید:به هیچ وجه مدعی نیستم که هرسنتی،به عنوان سنت، مقدس و غیرقابل انتقاد است، بلکه به سادگی می‌گوییم که مبنای انتقاد ازهرگونه محصول سنتی، باید همیشه در محصولات دیگر سنت،که نمی‌خواهیم یا نمی‌توانیم مورد سئوال قراردهیم،جست وجو شود.

به سخن دیگر،جنبه‌های خاص یک فرهنگ باید، همیشه و فقط در زمینه همین فرهنگ مورد سنجش قرارگیرد. ما تنها می‌توانیم بخشهایی ازیک مجموعه [فرهنگ یا  سنت] رااصلاح کنیم و هیچ گاه نمی‌توانیم آن را به کلی و بر مبنای برنامه متفاوتی از نو بسازیم.

منابع
1. جان گری .فلسفه سیاسی فون هایک .خشایار دیهیمی‌.انتشارات طرح نو.چاپ اول .1379 .
2. حسین بشیریه.تاریخ اندیشه‌های سیاسی قرن بیستم. نشرنی.چاپ سوم 1380 .جلد دوم.
3.  موسی غنی نژاد.درباره ‌هایک .نشر نگاه معاصر.چاپ اول 1380
4. فریدریش فون هایک.درسنگرآزادی.عزت ا...فولادوند. نشر لوح فکر. چاپ اول 1382.
5. فریدریش فون هایک .قانون، قانون‌گذاری وآزادی.موسی غنی نژادومهشید معیری.طرح نو.چاپ اول 1380.
6. گفت وگوی روزنامه همشهری با دکتر موسی غنی‌نژاد. 24و23/10/81

کد خبر 10058

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز